تمایل به حرکت کردن به گونهیی طبیعی، در کودکان خردسال آدمیان، به سان حیوانهای دیگر، وجود دارد. به یک بچه شیرخوار در رختخوابش نگاه بکنید که پنجههای ظریف و کوچکش را چگونه به دستهای مادرش قفل میکند و میکوشد که بالاتنهاش را بلندکند. همین کودک، آنگاه که کمی به رشد میرسد و میتواند بر زانوها و سپس بر پاها استوار بشود، میکوشد که با بهرهگیری از لبة تشک، تخت، صندلی و یا میز کوچکش، بدن خود را بیشتر بلند بکند و خود و پاهایش را بر بالای آنها بکشاند... و در نخستین سال، به بالا کشاندن خویش از پلکان میپردازد.
اینها، پیشدرآمدهای زنده بودن، یا زنده ماندن و زندگی کردن هستند، حرکت و ورزش نخستین به حساب میآیند، و که همین بالا کشیدنها، مقدمهای میتوانند باشند بر تمایلهایی که در سالهای بعد، به کوهنوردی و یا ورزشهای دیگر میانجامند.
همة ورزشهای گوناگون - با کمی تفاوت - مورد توجه مردم و صاحبنظران هستند. از راهپیمایی (یکی از طبیعیترین ورزشها) تا پینگپونگ, از شنا تا وزنهبرداری, از دوها و پرشها تا مشت زنی و ژیمناستیک و ورزشهای با توپ و غواصی و... که علاقهمندان به نسبت شوق و ذوق واستعداد و امکاناتشان، یک و یا چند از این ورزشها را بر میگزینند.
کوهنوردی نیز از تحرکهای طبیعی به وجود میآید. از دشت به دره پانهادن و سپس از حاشیههای دره و کوه بالاتر رفتن و بر تپهها و گردهها گامگذاشتن، صاحب ذوق و اندیشه و استعداد را بر میانگیزند که کمی بیشتر به خود فشار وارد بیاورد، قلب و ریه و مغز و دید و احساس را بیشتر به کار بیندازد و از عضلههای پا و دست بیشتر یاری بگیرد و... سرانجام به سره و دزوة فلان کوه بلندتر از پیرامون برسد. اینجا برای یک پنجة کوه، یک کوهرو مبتدی، یک شیفتة تازه گام نهاده به کوهستان، اوج لذت و پیروزی است... و البته بیشتر شاد و پیروزمند خواهد شد، هنگامیکه در پایان یکروز در طبیعت بلند بودن، تندرست و راحتی از این تلاش، به پایین و نزد کسان و آشنایانش باز میگردد، و دگر روز خود را سبکتر و چابکتر و همراه با یک آرامش ویژه احساس میکند. این بود یک حالت و توصیف بسیار کوتاه از آغاز کار یک کوهنورد پویا.
وضعیت همسان تلاشهای مقدماتی را در ورزشهای دیگر نیز مییابیم: فوتبال بازی بچهها در کوجهها و جاهای دیگر، به آب زدن مردم درکنارههای دریا، تقلید از ورزشهای زورخانهیی و مانند آن، و یا انجام دادن حرکتهای ساده ورزشی در خانه، ورزشهای رقابتی در دوران مدرسه و... که به شعلههای آتش درونی نوجوانان و جوانان، و شور و رغبتشان به ورزش، تا اندازهای پاسخ میدهند... تا اینکه از میان این گروههای سنی، کسانی که به تلاشها و پیروزیها و برتریهای بزرگتر و جایزهها و کفزدنهای گستردهتر چشم و دل بستهاند و توانایی ادامه دادن راه پیشرفت را دارا هستند. از دورة مقدماتی به دورههای تکامل و پیروزیهای بیشتر روی میآورند، و از درون همین گروههاست که ستارگانی در آسمان ورزش به درخشش میآیند.
کوهنوردی نیز از این راه و روش جدا نیست. کسیکه از دره وکوهپایه گردی، به نوردش کوهها و رسیدن به قلهها پرداخت و طعم این ورزش مقداری متفاوت با ورزشهای دیگر را چشید، معمولاً بدان پشت نمیکند و میان او و کوهستان - این مظهر شکوهمند طبیعت والا - انسی و پیمانی همیشگی ایجاد میشود، اگر چه از مدال و نشان و کف زدنها و چکهای بانک در آنجا خبری نیست!
جاذبة کوهستان چنان است که حتی کوهنوردان پا به سن گذاشته را، ندای دعوت میدهد. هفتاد و هشتاد سالگان بسیاری را میتوان دید که هنوز و همچنان به کوه میروند و حتی بر قلههای نه آسان پا میگذارند. لوئیس ترنکر Luis Trenker، کوهنورد و هنرپیشه و هنرمند بسیار مشهور ایتالیایی - آلمانی، روز تولد هشتاد سالگیش را بر فراز ماترهورن جشنگرفت. نورمن ووان Norman Wooan امریکایی، در نودسالگی، به قلهای سههزارمتری، بی نام و سراپا در یخ صعود کرد که 66 سال پیش از آن، برای نخستین بار آنرا که در یخهای قطب جنوب به پا ایستاده است، در نوردیده بود! از آن تاریخ، این کوه به نام وی شهرت یافت.
در کوهنوردی نیز همچون ورزشهای دیگر، هدفهای تندرستی، پیروزمندی، سرگرمی سودمند و بهرهگیری از مفهوم و معنای معنوی ورزش برای زندگی وجود دارد، و حتی در این مورد آخر، بسیار هم پرمحتوا است. در کوهنوردی زیروبمهای زندگی و راه گذر کردن از میان آنها یاد گرفته میشود، و در حقیقت، کوهنوردی خود زندگی است.
در کوهنوردی صفا و صمیمیت و دوستی و رفاقت به گونهیی گسترده جا دارد. چه بسیار دیده شده است و میشود که یک برنامة تلاش در کوهستان (که هر چه دشوارتر، بهتر) چنان دو و یا چند نفر را به یکدیگر نزدیک میسازد که عمری پیوستگی را به ثمر میرساند. کوهنوردی، با فداکاری و از حق خود گذشتگی به خاطر دیگری همراه است. آنجا که دو دسته از بدنه و یا دیوارة کوهی بالا میروند، اگر برای یکی از کوهنوردان حادثهیی پیش بیاید، برای بقیه، یاری به آسیب دیده، مهمتر از بالاتر و به فراز رسیدن است. از آنجا که انسان خود از طبیعت است، در کوهنوردی استکه این فرزند جدا مانده از مادر، بار دیگر به مهد خود باز میگردد و میتواند در ژرفای دگرگونیها، سرد و گرمها، پستی و بلندیها و نیز زیباییها و سختیهای کوهستان، به خویشتن شناسی نیز دست یابد، که خود وسیلهایست مهم برای تکاپوها و پیشرفتها و دیگر شناسائیها در زندگی اجتماعی.
در کوهنوردی - مانند سایر ورزشهای گروهی - همکاری و تشریک مساعی به گستردگی تمام وجود دارد. به گونهای که سرپیچی از آنها و یا سستی در این وظیفهها، حتی سبب مرگ و میرهایی میشوند.
کوهنورد در کوهستان، اصیل و زنده، با زیباییشناسی برخورد عملی دارد. در این کار و راه دلکش و آرامش بخش و پر از رمز و سنجش است که میتوان به بسیاری از رازهای طبیعت آگاهی یافت، و یا دست کم از دیدن و امکان لمس و درکشان لذت برد و سرشار شد. کوهنورد که معمولاً طبیعت دوست است، در کوهساران با گلها و گیاهها، با سنگها و حشرگان کوچک تا حیوانهای بزرگ، با چشمهسار و آبشار و برف و یخ و دهها مظاهر دیگر طبیعت برخورد و سروکار دارد، که مطالعه در آنها، چه گنجینهیی از آگاهی و دانایی میتوانند برایش فراهم بیاورند.
«لوئیس ترنکر» بزرگمرد کوه و هنر، در یکی از کتابهایش نوشته است که «کوهنوردی یک جور عبادت است. اگر چه خود مذهب و دین نیست، اما حالتی از آنگونه را در درون دارد.» به راستی کوهنوردانی که دل و روان بهکوهستان سپردهاند - به ویژه در جاهایی که مقام و ارزش دل و احساس آدمی مورد توجه هستند - به کوه رفتن برایشان حالتی احترام انگیز ایجاد میکند. در تنهائیشان، بی زبان با کوه گفت و شنودها دارند. در آنجا بهژرفای زندگی و وجود انسان و نیز دنیای معنوی فرو میروند، و از کوه نیرو، راه حل و درک مطلب دریافت میکنند.
کوهنوردی در روان آدمی، اثری ژرف و قابل ملاحظه دارد. البته تفاوت است میان به کوه رفتن خالی از احساس و تهی از توجه، با یک صعود همراه با خلوص نیت و دلسپردگی. در کوهستان و با کوهنوردی میتوان برعقدهها و کشمکشهای روحی نیز پیروز شد.
در کوهنوردی، نقطه عطفها و پیوستگیهایی میتوان یافت که در ورزشهای دیگر، یا نیستند، و یا با تخفیف کلی دیده میشوند: در عین حال که کوهنوردی، دوستی ژرف با طبیعت زیبا و آرام و نوازشگر است، اماحادثهجویی و دست به گریبان شدن با چهرة دیگر طبیعت نیز در آن وجود دارد. در اینجاست که بهشتی، تبدیل به یک دوزخ راستین میگردد، و که کوهنورد، با آگاهی و دانایی بر این روی دیگر کوه، کوهستان را میستاید و بدان میگرود.
در کوهنوردی اگر چه به ظاهر، عضله و عصب و استخوان و مفصل و ریه و قلب به کار میافتند و نیرومند میشوند، اما شجاعت، پایداری، بردباری، عاطفه، اندیشه، جرأت، احساس، ژرف نگری و بسیاری دیگر از صفتهای برتر آدمی نیز از دستاوردهای این ورزش هستند.
کوهنوردی کشف و شهود است، عرفان و در خود فرو شدن است.کوهنورد بلندنظر و بلندنگر و بالا اندیش است. در قلههای بلند، اگر چه برفراز است و گسترده دنیایی را در زیر پاهای خود میبیند، اما در همانجا و همان حالت، متواضعانه به طبیعت نیرومند و خشن و مستحکم و سودمند و آموزنده، تعظیم میکند و غرور و تکبر خویشتنخواهی و خودبزرگ بینی را میشکند. کوهنورد در حالیکه با تلاشهای جانانه و گاهی فداکارانه، بردشواری صعودهای بلند و سخت پیروز میشود، موجودی است خاکی، فروتن، سادهدل و باصفا و صمیمی. در کوه و نزد کوهنوردان راستین، انسانیت تبلور خاصی دارد. کوهنورد راستین، انسانی راستین است.
به هنگام پیروزی معمولی و یا فوقالعادة یک کوهنورد، و به هنگام گام نهادنش بر فراز چکاوها، هیچکس نیست که برایش کف بزند و هورا بکشد. این خود اوست که دشواریها، خطرها و سرد و گرمهای فراوان را تحمل کرده، و هم خود وی است که در آن نقطة بلند دور از بشریت - کهحتی گاهی فرصت و امکان توقف و یا نگاهی به پیرامون و پایین دستها افکندن را هم ندارد - باید به تپشهای تند دلش آرامش بدهد و طعم افتخار، یا رضایت خاطر، را به تنهایی مضمضه بکند.
... و البته که رسیدن به هدف، پایان کار او نیست، زیرا که تازه، بازگشت را در پیش دارد که اغلب آسانتر از صعود نمیتواند باشد!
یک تفاوت بزرگ دیگر کوهنوردی با ورزشهای دیگر در اینست که اگرکوهنوردی بتواند دشواریهای بالا رفتن از کوهی سخت و بلند را در هوایی آرام و آفتابی، به خوبی تحمل بکند، به اوج برسد و سلامت بازگردد، اما اگر در همین کوه و همین راه، با هوای بد و خراب روبرو بشود، اینجاست که دشواریهای موجود در هوای خوب، دهها برابر بیشتر میشود. آنچنانکه دیگر امیدی برای تندرست به قله رسیدن و نیز بازگشتن وجود ندارد. در اینصورت است که اگر بتواند خود را از چنگال سرما و برف و توفان و عوارض دیگر بی رحم کوهستان، چون بهمن و سنگ غلتانی و صاعقه و شکافهای یخی و پرتگاهها، برهاند و آسیب ندیده به پایین برسد، در این حالت است که به او عنوان «بازنده پیروز» داده میشود. آنگاهست که این باختن، از صدها پیروز شدن بیشتر ارزش دارد.
رینهولد مسنر، نخستین پیروزمند مشهور هر 14 قلة بالای 8000 مترگیتی، در سفری که برای صعود به بلندترین کوههای هفت قاره میکرد، در ایران به دماوند کوه شد. اما در نیمة راه، هوای بد به پیشبازش آمد، آنچنانکه چارهای نبود جز اینکه دست از صعود بکشد و از خشم کوه بگریزد!
به جز موارد آورده شدة بالا، کوهنوردی با دانشها و دانستنیهای دیگری نیز سرو کار دارد، از جمله: هواشناسی، شیمی و فیزیک، ریاضیات، ادبیات و نویسندگی و هنرهای عکاسی و نقاشی، باستانشناسی، بهداشت، حیوان و زمین و گیاه و آبشناسی، نقشه کشی، مردم و جامعهشناسی، محیط زیست و فرهنگستان و ستارهشناسی و...